زندگینامه شاه نعمت الله ولی ؛ شاعر و عارف و پیشگوی قرن هشتم
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۷۵۴۸۷۴
به گزارش جام جم آنلاین به نقل عصر اسلام ، اجداد شاه نعمت الله در حلب اقامت داشتند، پدرش سید عبدالله از حلب به کیج و مکران آمد و پس از مدتی توقف در مکران با خوانین شبانکاره فارس وصلت کرد و به همین خاطر به کوهبنان کرمان رفت و در آنجا سکونت کرد و شاه نعمت الله به سال ۷۳۱ در آن شهر متولد شد، در باب زادگاه او دو روایت هست: حلب و کوهبنان کرمان: دکتر فرزام محقق زندگی نامه شاه نعمت الله، ولی، حلب را مرجح میداند و مینویسد «بی شبهه میتوان گفت که تولد شاه ولی بر خلاف مشهور، شهر حلب بوده نه کوهبنان و صاحبان تذکرهها و نویسندگان از دو سه قرن پیش تاکنون خطا رفته اند».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاه نعمت الله شجرهی نسب خود را در قطعهای آورده است که به این بیت ختم میشود:
نوزدهم جد من رسول خداست آشکار است نسبت پنهانی
اگر شاه نعمت الله در حلب زاده شده باشد پس تحصیلات اولیة خود را در آنجا نزد پدرش میرعبدالله آغاز کرده است، اما شاه ولی در چه تاریخی و به چه سبب به کیج و مکران آمده اند درست معلوم نیست و خواه ناخواه برههای از زندگی شاه ولی در تاریکی قرار میگیرد.
او پس از تکمیل اطلاعات خود در فنون و علوم ظاهری به سیر و سلوک پرداخت و در مصر، دیار مغرب، مکه، مدینه، خراسان و ماورا النهر، خاصه در سمرقند سیاحت و اقامت کرد. امیر تیمور، او را به بهانه کثرت مریدان، به تَرک ترکستان وادار کرد. وی پس از مدتی در کرمان اقامت کرد و در ماهان، خانقاه و باغ و حمام بنا کرد. پادشاهان و امیران آن زمان، از جمله شاهرخ و میرزا اسکندر بن عمر شیخ، نسبت به وی لطف فراوان داشتند. وسعت و دامنه نفوذ معنوی و تعالیم عرفانی او به جایی رسید که علاوه بر امرا و سلاطین ایران، برخی از پادشاهان دکن هندوستان مانند سلطان شهاب الدین احمد شاه ولی بهمنی (۸۲۵-۸۳۸) و فرزندش علا الدین (۸۳۸-۸۶۲) به شاه نعمت الله ولی و بعدها به خاندان و بازماندگانش خالصانه ارادت ورزیدند.
از این رو، زمینه مساعدی برای رواج و توسعه روزافزون زبان فارسی در اقصی نقاط هندوستان به وجود آمد. او علاوه بر تحصیل علوم مرسوم، به عبادت، ریاضت و هدایت مردم مشغول بود. پس از به وجود آمدن حکومت قاجار، مشایخ سلسله نعمتاللهی تدریجاً از هندوستان به ایران آمدند و این طریقه تصوف را در ایران گسترش دادند. پس از آن سلسلههای دیگری شکل گرفت که همه از پیروان طریقه نعمتاللهی بودند. معروفترین این سلسلهها عبارتند از: سلسله کوثریه؛ سلسله اخوّت (صفی علیشاهیه)، سلسله گنابادیه، سلسله شمسیه، سلسله مونس علیشاهیه.
ورود به تصوفشاه نعمت الله برای پیشرفت در علوم و فراگیری بیشتر علوم دینی به شیراز سفر کرد. او برای یافتن مرشد و مراد خود به این سو و آن سو و در خدمت شیوخ و مشایخ زیادی قدم برداشت.
وی علوم مقدماتی را نزد شیخ رکن الدین شیرازی تحصیل کرده و علم بلاغت را خدمت شیخ شمس الدین مکی و حکمت را نزد سید جلال الدین خوارزمی و اصول و فقه را نزد قاضی عضدالدین ایجی آموخت و چون علوم ظاهری طبع او را قانع نمیکرد سالها به ریاضت و تصفیه و تزکیه باطن مشغول گردید و در پی مراد به سیر و سفر پرداخت تا عاقبت به مکه مشرف شد و از دست شیخ عبدالله یافعی یکی از عرفای عصر خویش خرقه پوشید و به مراد خویش نایل آمد و دست ارادت بدو داد.
الفت و تسلط کم نظیر شاه نعمت الله ولی با قرآن و معارف دینی امری مشهود است که نمود بارز آن در اشعارش به چشم میخورد. در دیوان اشعار او مضامین و آموزه های قرآنی به وفور بافت می شود و به خاطر آشنایی زباد و احاطه فراوان وی بر آیات قرآن به شیوههای مختلف ادبی (اقتباس، تضمبن، تلمیح، تشبیه، تحلیل، تمثیل و ... ) از آیات قرآن بهره برده است. این مقاله با هدف تحلیل کارکردهای آیات قرآن در شعر این چهرۀ متمایز عرفان و تصوف، در پی پاسخ به این سوالات است: آیات قرآن چگونه در اشعار شاه نعمت الله بازتاب یافته است؟ تصاویر برگرفته از قرآن در شعر شاه نعمت الله چه کارکردهایی دارد؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است که به شیوۀ کتابخانه ای انجام گرفته است. جامعه آماری ، دیوان اشعار شاه نعمت الله است که پس از مطالعه و بررسی، مهمترین اهداف و کارکردهای آیات قرآن در شعر او در چهار محور اصلی مورد بررسی قرار گرفت: ۱- کارکردهای بلاغی – ادبی ۲- ارائه تفاسیر بدیع، شگفت و شخصی از آیات قرآن ۳- آوردن استناد و استشهاد برای تائید مطالب عرفانی ۴- تیمن و تبرک.
شاه نعمت الله به سیر و سفر در ممالک مصر و حجاز و ترکستان و ایران پرداخت و به نشر عرفان و تصوف همت گمارد. او بیست و چهار ساله بود که در مکه با شیخ عفیف الدین یافعی دیدار کرد. شیخ یافعی از عرفای بزرگ و با عظمت آن دوران به شمار میآمد. شیخ یافعی به سلسلههای طریقت شاذلیه و قادریه متصل میشد. شاه نعمت الله هفت سال را با شیخ عارف سپری کرد و از او علوم و دانشهای معنوی زیادی آموخت. شاه نعمت الله بعد از آن به مصر رفت و در آنجا به سوی جهان فرهنگ ایرانی روی آورد. وی در بازگشت به ایران پس از ازدواج با نوه دختریِ میر حسینی هروی، به سوی کوهبنان کرمان عزیمت کرد و در آنجا به ریاضت طویل المدتی پرداخت که مکان مورد نظر به نام تخت امیر معروف است. در طول این مدت، افراد بسیاری در نزد او به تحصیل علوم و معارف صوفیه پرداختند واز محضر ایشان کسب فیض کردند.
جایگاه در شعر و عرفانشاه نعمتالله، ولی عارف و شاعر قرن هشتم هجری است وی در درجه اول عارفی بود که از شعر و غزل برای بیان مسائل تصوف و پرورش شاگردان استفاده میکرد. تالیفات و رسالات علمی و عرفانی و ادبی وی به فارسی و عربی بیش از سیصد رساله و تصنیف کوچک و بزرگ است که مهمترین آثار او دیوان اشعار اوست که مشتمل بر ۱۲ هزار بیت از قصیده ها، غزلها و مثنوی و رباعیات وی است.
به اعتقاد ادوارد براون ایرانشناس انگلیسی، شاه نعمتالله بیشتر در تصوف و عرفان شهرت داشت تا شعر و شاعری. او به سبب پیروی از مکتب محیالدین عربی، به اصطلاحات خاص عرفان او کاملا مسلط بود و به کار بردن این اصطلاحات را در آثار خود امری عادی میدانست.
شاه ولی مانند دیگر شاعران قرن هشتم و نهم به غزل بیشتر توجه داشت و آن را برای بیان معانی عرفانی مناسبتر میدانست. سبک غزلیات شاه ولی منحصر به فرد بود، اما در قصیده سرایی از سبک خاقانی تقلید میکرد.
به سبب ارتباط پادشاه دکن با شاه ولی و محبوبیت او و نوادگانش نزد حاکمان هندوستان، سلسله نعمتاللهی در آنجا رواج یافت و موجب شد که شعر و ادب فارسی در آن دیار رونق پیدا کند.
پیشگوییهای شاه نعمتالله و اشعارشماره رسالات او در موضوعات عرفانی و مطالب نزدیک بدان بسیار زیاد و اشعارش نیز فراوان است. دیوان رایج شاه نعمت الله ولی بیشتر از ۱۳ هزار بیت دارد و مشتمل بر چند قصیده و تعداد کثیری غزل و چند مثنوی و رباعی است. در قصیده منسوب به او که با مطلع «قدرت کردگار میبینیم» شروع میشود بسیاری از وقایع و اخبار آینده در آن اشاره شده است که مشهور و معروف است و بعدها به منظور یا مناسباتی، ابیاتی بر آن اضافه شده است که شخصیت شاه نعمتالله را برای عوام شگفت انگیز ساخته و بر شمار معتقدان وی افزوده است.
ادوارد براون معتقد است که غالب ایرانیها از اینگونه اشعار که مشتمل بر غیبگویی و اشاره به حوادث آینده هستند، به نفع خود استفاده کردهاند. مثلاً بابیه بر این باور بودند که سال ظهور باب در اشعار شاه ولی ذکر شده است.
حضرت مهدی (عج) در کلام شاه نعمتاللهشاه نعمتالله، ولی در اشعار و آثار خود به ظهور مهدی موعود و شخصیت او توجه داشت. او با تکیه بر روایات اهل سنت رسالهای با عنوان «مهدیه» درباره ظهور حضرت مهدی (عج) نوشته است. همان طور که گفته شد از قصاید معروف شاه نعمتالله، قصیده «قدرت کردگار میبینم / حالت روزگار میبینم» راجع به پیشگوییهایی است که برخی آن را بیان نشانه ها ظهور دانسته اند.
او غیر از قصیده مزبور، در اشعار و آثار دیگر خود نیز از امام عصر (عج) و نشانههای ظهور او یاد کرده است. از جمله:
هادی کز نسل او مهدی هویدا میشود/ شاید ار گویند او را اهل حق نور هدی
مذهب
در مذهب شاه نعمتالله اختلاف است. افرادی مانند عبدالرزاق کرمانی، صنعالله نعمتاللهی و مستوفی بافقی تشیع شاه نعمتالله را مسلّم میدانستند در مقابل دکتر حمید فرزام معتقد است با اینکه او به امام علی (ع) و فرزندانش ارادت داشت؛ اما سنی مذهب بود.
اغلب نویسندگان و مورخان و صاحب تراجم احوال که از عهد صفویه تاکنون به شرح احوال وی پرداخته اند به تقلید و اقتباس از یکدیگر مطلقاً او را پیرو مذهب تشیع دانسته اند و این به سبب اشعاری از اوست در منقبت مولای متقیان. ولی آقای فرزام به این نتیجه رسیده است که شاه نعمت الله مذهب تسنن داشته است. به خاطر انکار اسلام ابوطالب یا تصریح او به نفی رافضی بودن از خود و ترغیب برگزیدن راه سنی این نتیجه را حاصل میکند که دیگر تردیدی در تسنن شاه ولی برجا نمیماند.
درگذشتشاه نعمت الله، ولی در سال ۸۳۴ در صد و سه سالگی بدرود حیات گفت. جسدش را در ماهان، استان کرمان، به خاک سپردند به همین مناسبت به نام «ماه ماهان» نیز شناخته می شود. شاه نعمت الله متجاوز از یکصدسال عمر یافت و هفتادوچهار سال آن را مستقلاً بر مسند قطبیت و ارشاد عباد متکی و به هدایت طالبان حقیقت اشتغال داشت. وی در سال ۸۳۴ خلافت و جانشینی خود را به فرزندش سیدبرهان الدین خلیل الله تفویض و وی را مامور تربیت سالکان و مراقبت و حفاظت خانقا و مریدان فرمود و خود رخت به عالم بقا کشید.
شاه نعمت الله به علت نفوذ فراوان و شهرتی که در عهد خود حاصل کردند مریدان بسیاری داشت و آوازه مقامات و کراماتش، ایران و سرزمین هند را فراگرفته بود.
هسته اولیه بنای آرامگاه شاه نعمت الله، ولی گنبدی منفرد بود که احمد شاه بهمنی دکنی، پادشاه دکن هندوستان در سال ۸۴۰ ه. ق. دستور ساخت آن را داد وی از مریدان و هواخاهان خاص او به شمار میرفت. آرامگاه وی در آغاز یک بنا بود که در میان باغ بزرگ قرار داشت. در دورههای بعدی بناهای دیگری در کنار این سازه ساخته شد و آرامگاه به شکل امروزی خود درآمد.
الحاقات این مجموعه بیشتر به دوران شاه عباس اول صفوی و محمد شاه و ناصر الدین شاه قاجار تعلق دارند، چرا که این افراد ارادت خاصی برای عرفا و بزرگان شیعه داشتند و بیشترین توسعه این مجموعه در دوران قاجار رخ داد.
مقبره بنایی مشتمل بر حرمی چهار ضلعی و دارای طاق گنبدی آراسته به نقاشیهای روی گچ که برای تکمیل تزیینات آن از کاشیکاریهای معرق به رنگهای لاجوردی و فیروزهای بهره جستهاند و نمای بیرونی آن را با نقوش اسلیمی سفید و زرین تزیین کردهاند. از دیگر امتیازات بقعه، سنگ مزار آن است که از جنس مرمر ساخته شده و اطراف آن نام دوازده امام (ع) و آیه تطهیر با خطی زیبا حکاکی شده است. این بقعه محل تجمع و چله نشینی دراویش است.
از شاه نعمت الله ولی آثار و تألیفات متعددی بجا مانده است از جمله کلیات اشعار، رساله ها و شرح لمعات. قصیده ی (قدرت کردگار)، قصیده ی مشهور شاه نعمتالله ولی است. بخش هایی از این
قصیده به شاه نعمت الله منتسب است، که پیشگوییهایی از به روی کار آمدن حکومتهای مختلف داشته و در هر حکومت تغییراتی در اشعار آن داده شده است.
الف - بخش هایی از قصیده ی (قدرت کردگار)، قصیده ی مشهور شاه نعمتالله ولی
١ - ابتدای قصیده :
قدرت کردگار می بینم/ حالت روزگار می بینم
حکم امسال صورت دگر است/ نه چو پیرار و پار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم/ بلکه از کردگار می بینم
غین در دال چون گذشت از سال/ بوالعجب کار و بار می بینم
در خراسان و مصر و شام و عراق/ فتنه و کارزار می بینم...
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: شاه نعمت الله ولی حافظ بیوگرافی زندگینامه صوفی عارف پیشگویی شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله نعمت اللهی آیات قرآن قصیده ی شاه ولی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۵۴۸۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "برای مردان بهرهای است از آنچه کسب کردهاند و برای زنان نیز بهرهای است از آنچه کسب کردهاند." (سوره نساء؛ آیه 32) در نگاه دینی، زن و مرد علیرغم تفاوتهای جسمانی، در زمینه مقام بندگی و کسب معرفت یکسان هستند. زن در این نگاه هرچند مسئول امور منزل است، اما میتواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجات برسد.
نوع زندگی و طریقت حضرت خدیجه (س) و حضرت زهرا (س) و دیگر زنان صدر اسلام میتواند معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان باشد. زمانی که جامعه عرب، دختران را زنده به گور میکرد، پیامبر (ص) نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترشان ابراز میکردند. حضرت فاطمه (س) در کنار کارهای منزل، جلسات تفسیر قرآن برگزار میکردند و در زمینه اعمال عبادی هم در زمره بهترین بندگان خدا هستند.
اما متأسفانه تاریخ شاهد آن است که علیرغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن مسئله جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به سرزمینهای مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفته و جرأت ورود به عرصههای مختلف علمی را ندارند. زنان آنچنان در تنگنا قرار داشتهاند که ما کمتر اثری از ایشان در تاریخ گذشته جوامع میبینیم. وقتی به تعریف عرفان توسط مشایخ آن نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که در تعریف عرفان و در کسب مقامات عرفانی نیز نباید تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد.
خبرگزاری تسنیم با مرور بخشهایی از زندگی زنان عارف برگرفته از بخشهایی از مقاله زهرا خاکباز، استاد دانشگاه، به بررسی جایگاه و منزلت این عرفای اسلامی در طول تاریخ پرداخته است.
رابعه عدویه؛ عارفی که مردان دانشمند از محضرش درس گرفتند
در میان زنان عارف اهمیت رابعه عدویه (بصری) کاملاً مشهود است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة الاولیا و دیگر متون نقل شده است و مردان بزرگی مانند حسن بصری با او مراوده داشتهاند و از محضرش بهره میبردهاند، که بسیاری از سخنان رابعه از این عارفان نقل شده است.
رابعه، عارفی بزرگ است و تأثیر بسزایی در عرفان اسلامی داشته است. رابعه،از ابتدای کودکی مورد احترام امیران بوده است؛ شبی که متولد شد، در خان پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان (امیر بصره) به پدر او پیغام میدهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم.»
دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول خدا(ص) به امیر، از طریق پدر رابعه است. پیغمبر(ص) در خواب به پدر رابعه میفرمایند:«این دختر سیّدهای است که هفتادهزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان رو...» عیسی رادان که این خواب را میشنود، شخصاً به بالین رابعه حاضر میشود. درواقع از کودکی امیران دنیا خاکسار رابعه هستند.
اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! این حد بی توجهی به دنیا و مالکان دنیا در سایر اقوال وی نیز دیده میشود.
آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوینوشته شده روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا میکند، رابعه به وی میگوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمیآوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.
این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونههای پرهیز از دنیاست. او به دلیل همین رویگردانی از دنیا، هیچ وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم توجه به جسم و پرورش روح بود. درباره قوت او آمده است که رابعه به روزی یک خرما یا اندک پیه آبهای قانع بود.
فاطمه نیشابوری؛ گمشدهای در عرفان اسلامی
یکی از اولیاء تصوف و عرفان فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف آنچنان مقامی دارد که جامی در نفحات الانس متذکر است که فاطمه دارای مقام ولایت بوده و مینویسد بایزید بسطامی دربار او و شوهرش میگوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفین و کمالات اهل یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.»
ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن مانند بایزید بسطامی اظهار اعتقاد میکند. از این زن، با چنین درجهای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمیشود جزئیات روحیات وی را متوجه شد.
خواهران بشر حافی؛ الگوی تقوا و پرهیزکاری
آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان ذکر شد، در احوالات خواهر بشر حافی نیز آمده است؛ البته خواهران بشر، عارف بودهاند و در کتب احوالات عارفهها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان ذکر شده است، اما این حکایت درباره یکی از آنهاست.
نقل شده است که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه میریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه میگذرند، به روشنایی چیزی رشته میشود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوی از خاندان او بیرون آید.»
بشر حافی معترف است که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیکردیه دختر عمرو؛ بی اعتنا به ثروت دنیا
او از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده است که گفت: «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است.
اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. ضمن آنکه این امر در دین مبین نیز توصیه شده است.
امام علی علیه السلام میفرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایهاش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»
حبیبه عدویه و نیایشهای عارفانهاش
از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن جوزی در صفة الصفوة شرح مختصری دربارهاش نقل کرده است. در احوال او آمده است که برای نماز به پشت بام خانه میرفت و میگفت:«خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیدهها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند و در تو باز است...»
این نوع نیایش با پادشاه پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شوند، باز در درحمت الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بیتوجهیاش به دنیای دون است.
کسی که این چنین با پروردگارش نیایش میکند، قطعاً دل به دنیا و اهل آن نداده است، و از همه، بجز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.
عقلاء مجانین
یک دسته از عارفان، عقلاء مجانین هستند. عقلاء مجانین درواقع کسانی هستند که دنیا در نظر آنها تا آن حدی حقیر و بیمقدار است، که از بند عقل معاش بیرون میآیند و سخنان و افعالشان رنگ و بویی از دیوانگی میگیرد. معمولاً خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست.
این دسته از عارفان را، شاید بتوان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروفترین عقلاء مجانین است و سخنان حکیمانهای از او نقل شده است، اما کسی او را تنبیه نمیکند، چون گمان می کنند دیوانه است، اما تاریخ قضاوت میکند که ایشان معمولاً عاقلترین افراد زمانشان بودهاند.
در میان زنان عارف نیز، عقلاء مجانینی وجود دارند، اما احوالات آنها مانند بهلول، با جزئیات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر میشود.
ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره(از بغداد) و عافیه مشتاقه(از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان میدهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشتهاند و نامشان در گروه عقلای مجانین آمده است، شاعر هم بودهاند و احساسات تند و شوق سوزان و بیپایان درونی خود را بیپروا بیان میکردند.
عارفهای به نام تحفه نیز بوده است که در مورد او نوشتهاند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفهای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آنکه حبیب دل من است مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.»
همچنین میمونه السوداء، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است.
زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهراء والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلاء مجانین ذکر شدهاند.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیعارفههای گمنام
اما در کنار زنانی که به عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده است، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام هستند. زنانی که نامشان برده نشده است، اما پشتیبان عارفان نامدار بودهاند.
زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان بار سنگینی به دوش داشته است؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعاً تأثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. قطعاً هستند مردان عارفی که با شیر پاک مادرانشان، مست حب الهی شده، از منیت رهایی یافتهاند.
در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی مؤثر بوده باشند. فارغ از مقوله تأثیرات مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگدستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا به گلیمی و خردهنانی اکتفا کردهاند، خود نوعی سلوک عرفانی است.
در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان مؤثر بودهاند، همانطورکه بشر حافی میگوید که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستانهای آنها خواهران مقامی اغلب بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته است، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نامشان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده گمنامانی باشند که به خاطر جو غلط حاکم بر زمانشان و استبداد مردان، امروزه از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.
زندگی و نقش زنان عارف در هالهای از ابهام است
میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هالهای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است که زنانی در این زمینه فعالیت داشتهاند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده است و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.
هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده است، اما در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایستهای از این زنان مشاهده میشود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی زنان عارفی که حتی مطالعه اندک اطلاعاتی از ایشان روح را جلا میدهد.
در کنار بانوانی که به عنوان عارف شناخته شدهاند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشتهاند نیز بر شیوخ عرفان مؤثر بودهاند و مطالعه زندگی ایشان میتواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.
انتهای پیام/